سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه مجادله اش فراوان شود، از اشتباه ایمن نماند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :24
بازدید دیروز :0
کل بازدید :11870
تعداد کل یاداشته ها : 32
103/9/29
6:9 ص

این روزا رو صورت خیلی از ما آدما یه نقاب پیدا میشه . دیگه کم پیش

میاد خودمون باشیم. برای دلخوشی بقیه و یا شاید خودمون هر لحظه یه

رنگیم .

                   دو رو آسمان

این روزا یه دزد راحت میتونه به شکل یه آدم مورد اعتماد در

بیاد و به کار خودش برسه . راحت میشه یه جور دیگه جلوه کرد . راحت

میتونیم با یه کم سیاست دل یه آدم رو به رحم بیاریم . ما آدما بازیگرای

ماهری شدیم . خیلیامون داریم نقش بازی می کنیم . هر ثانیه یه رنگیم

یه بار مشکی یه بار سفید ، یه بار خوب یه بار بد ، فقط بستگی به

موقعیتمون داره . اما خیلی سخت می تونیم امثال خودمون رو تشخیص

بدیم . همون طور که راحت فریب میدیم راحت هم فریب می خوریم .

بالاخره از یه جا و یه نفر ضربه می خوریم و تازه اون موقع معنی کارامون

رو می فهمیم . ولی شاید اون موقع برای به دست آوردن قلبایی که

شکوندیم خیلی دیر باشه . پس چرا از همین الآن حواسمون به خودمون

و اطرافمون نباشه ؟نمی گم دیگه نقش بازی نکنیم . تو دنیای هزار رنگ

امروز خیلی سخت میشه خودت باشی . فقط حواسمون به دور و برمون و

ارزش قلب آدم ها باشه و نباید بذاریم دیر بشه . علاوه بر دیگران باید

حواسمون به خودمون هم باشه و تا ایسان بودن کسی برامون ثابت

نشده به اون آدم اعتماد نکنیم

 


  
  

 

وقتی طوفان حوادث سعی می کنه نابودمون کنه می تونیم سه جور

باشیم .

اول این که مثل شن و ماسه ی کنار دریا باشیم با یه موج

کوچیکی از مشکلات خودمونو به دست دریا بسپاریم با دریا بالا و

پایین بشیم و تا آخر عمر با مشکلات بسوزیمو بسازیم این جوری

هیچی از زندگی واقعی نخواهیم فهمید اما راه بعدی اینه که مثل یه

صخره کوچیک باشیم و با هر موج مقداری از وجودمونو به دست

حوادث بسپاریم اینجوری ممکنه تو روزای آروم دریا فارغ از مشکلات

باشیم اما هیچ وقت تیکه هایی از وجودمونو که به دست طوفان

حوادث سپردیم یادمون نمی ره راه سوم یا شاید راه آخر اینه که مثل

کوه استوار باشیم و در برابر سختی ها و مشکلات محکم وایسیم اینجوری

شاید دنیا و مردمش بتونن بتونن به خیال خام خودشون تیکه هایی از

وجودمونو جدا کنن اما برای ما مشکلی پیش نخواهد اومد چون همیشه

می دونیم چیزای بزرگتری داریم که اگه تمام دنیا هم با هم متحد

بشن نمی تونن ازمون بگیرنش انتخاب دست خودمونه . با یه موج

نابود بشیم ، ذره ذره وجودمونو از دست بدیم یا مثل کوه در برابر

مشکلات وایسیم . 

 


  
  

زیباترین غروب: غروب عاشقان

زیباترین سنگ: دل یار

زیباترین مایع: اشک

زیباترین ناله: آه

زیباترین دف: قلب تو

زیباترین کلام :دوستت دارم . . .

ستت دارم به اندازه ی پلک هایی که در زمان خیال پردازی هایم

زدم و چه بسیار خیالاتی که در ذهن پروراندم . . .

.

.

.

این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،

نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو !

« دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !

« دوستت دارم » را با من بسیار بگو !

 

.

.

واژه ی دوستت دارم برای عظمت و شکوه قلب مهربانت

چقدر بی رنگ است وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبی ها هستی  . . .

.

.

.

گفتی ” دوستت دارم ” حسودی ام شد !

حتی زیبا ترین دروغ سیزده را هم تو گفتی !

.

.

.

نه  نرو ، صبر کن ، قرارمان این نبود ، باید سکه بیاندازیم

اگر شیر آمد تردید نکن که دوستت دارم

اگر خط آمد مطمئن باش که دوستت دارم

صبر کن سکه بیاندازیم ، اگر دوستت نداشتم آن وقت برو . . .

.


92/9/20::: 7:54 ع
نظر()
  
  

پشت چراغ قرمز یه دختره دستش تو دماغش بود

بهش گفتم : خانوم تو اون یکیه !

گفت : اگه خوش شانس باشی تو همینم پیدا میشه !

 

 

 

بدی آدم نمک نشناس اینه که

وقتی یاد کارایی که براش کردی میوفتی به خودت بیشتر فش میدی تا اون :|

 


92/9/20::: 7:53 ع
نظر()
  
  

توی آسانسور بودم یه دختری هم سوار شد

اول ساکت بود بعد گفت : چطوری ؟

گفتم : الحمدلله

یه نگاهی به من کرد ، هندزفری شو جابجا کرد !

معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه!

هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم :

الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله …

 


92/9/20::: 7:52 ع
نظر()
  
  


پر است خلوتم از یاد عاشقانه او
گرفته باز دل کوچکم بهانه او
نسیم رهگذر این بار هم نیاورده
به دست قاصدکی نامه یا نشانه او
.
.
.
در دل آتش نشستن کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای بام و آسمان
بارها در خود شکستن کار آسانی نبود
.
.
.
قایق کاغذی رو آب داره میره
من نگاش میکنم و گریم میگیره
قایق کاغذی میره و میدونم که
برای گریه کردن دیگه دیره

.


92/9/20::: 7:51 ع
نظر()
  
  

. مادر:پسرم من دارم میرم خرید یه وقت به کبریت دست نزنیا! پسر:نه مامان جون من خودم فندک دارم.

غضنفر با حیف نون شطرنج بازی میکنن.شاه دق میکنه!!قهقهه

.

به مرده میگن چرا زنتو با چاقو کشتی؟نگران

میگه:والا وضع مالیمون خوب نبود که تفنگ بخرم.سوال

 

حیف نون پری دریایی می بینه میگه:وای تو چقدر خوشکلی.زن من میشی؟عینک

پری میگه:من که آدم نیستم.ساکت

حیف نون میگه:فکر کردی من هستم؟خنثی

 


  
  
<      1   2   3   4      >